شرح فصوص الحکم (بالیزاده)نام این کتاب «شرح فصوص الحکم» لابن عربی است گر چه مولف نام ویژهای برای کتابش ننهاده است ولی از آنجا که در این کتاب، فصوص الحکم ابن عربی از آغاز تا انجام سطر به سطر و فص به فص شرح گردیده است، پس لازم و شایسته است که «شرح فصوص الحکم» نامگذاری گردد. ۱ - معرفی اجمالی مؤلفمولف این شرح عارف آذری شیخ المشایخ خلیفة الخلفاء مصطفی بن سلیمان بالی زاده مشتهر به بالی افندی متوفای سنه ۱۰۶۹ ه. ق است گر چه ناشر کتاب در صفحه ۳۲۶ میگوید: حاجی خلیفه در کشف الظنون سال وفات شیخ بالی افندی را ۹۶۰ ه. ق نوشته است. ۲ - معرفی اجمالی فصولالحکم۲.۱ - جایگاه فصوصفصوص الحکم از مهمترین مولفات شیخ اکبر کبریت احمر ابو عبدالله محیی الدین محمد بن علی بن عربی حاتمی طایی اندلسی است. این کتاب مانند گنجی است که در آن با طلسم بسته شده است، عبارت آن واضح است ولی اشارات و رموز آن پوشیده است به همین خاطر عده زیادی از دانشمندان به شرح آن پرداختند و برای گشودن گنج و گوهر آن و حل مشکلات اسرار و رموز آن اهتمام بسیار نمودند. یکی از کسانی که بر این کتاب شرح مفید نوشته و آن را به بهترین وجه که فوق آن قابل تصور نیست شرح نموده علامه فاضل فهامه کامل شیخ بالی افندی علیه الرحمه است که کنیه او خلیفة الصوفیه است. ۲.۲ - فصهای فصوصروش ابن عربی در فصوص الحکم بدینگونه است که کتاب را به بیست و هفت فص تقسیم نموده است و هر فصی را به یکی از پیامبران الهی اختصاص داده است و در هر فص تعدادی از آیات قرآن و احادیث نبوی که منسوب به آن فص است ذکر مینماید سپس به شرح عرفانی و تاویل آنها میپردازد. از مجموع بیست و هفت پیامبری که در فصوص الحکم آمده است نام و شرح حال بیست و چهار تن از آنان در قرآن آمده است که به شرح زیر است ۱ - فص آدمی، ۲ - فص نوحی ۳ - فص ادریسی ۴ - فص ابراهیمی ۵ - فص اسحاقی ۶ - فص اسماعیلی ۷ - فص یعقوبی ۸ - فص یوسفی ۹ - فص هودی ۱۰ - فص صالحی ۱۱ - فص شعیبی ۱۲ - فص لوطی ۱۳ - فص عزیری ۱۴ - فص عیسوی ۱۵ - فص سلیمانی ۱۶ - فص داودی ۱۷ - فص یونسی ۱۸ - فص ایوبی ۱۹ - فص یحیوی ۲۰ - فص زکریاوی ۲۱ - فص الیاسی ۲۲ - فص هارونی ۲۳ - فص موسوی ۲۴ - فص محمدی - فص لقمانی منسوب به لقمان حکیم است و مشهور آن است که لقمان پیامبر نبوده است. - فص شیثی و فص خالدی منسوب به حضرت شیث پیامبر و حضرت خالد بن سنان است این دو تن گر چه پیامبر بودند ولی در قرآن نام یا شرح حال آنان حتی به اشاره هم نیامده است. از طرفی در قرآن نام و شرح حال پیامبرانی آمده است که در فصوص الحکم خبری از آنان نیست مانند: الیسع و ذو الکفل در نتیجه روشن میشود که ابن عربی در فصوص الحکم ملتزم به قرآن نیست به این معنی که هر چه پیامبر در قرآن آمده ایشان هم در فصوص الحکم آنان را بیاورد خیر بدین صورت نبوده است. ۲.۳ - ترتیب فصهای فصوصنکته دیگر ترتیب خاصی است که در فصوص الحکم آمده است، زیرا این ترتیب نه بر اساس تاریخ و زمان تولد و وفات پیامبران است، (چون اگر بدین ترتیب زمانی بود میبایست فص هارونی و فص موسوی مقدم بر فص عیسوی و فص یحیوی و فص زکریاوی باشند)، و نه بر اساس مقامات معنوی پیامبران، به این معنا که مثلا از پیامبر فاضل شروع شود تا به افضل پیامبران برسد و یا بر عکس. خلاصه اینکه ترتیب پیامبران در فصوص الحکم موجب سرگردانی عدهای شده است و به همین خاطر به ابن عربی ایراد گرفتهاند اما آنچه که در جواب این ایراد میتوان گفت آن است که درست است که ابن عربی در بیان تعداد پیامبران فصوص الحکم کاملا از قرآن پیروی نکرده است اما در اینکه ترتیب تاریخی را در فصوص الحکم رعایت نکرده اشکال بر او وارد نیست زیرا در برخی از آیات قرآن که اسامی تعدادی از پیامبران پی در پی آمده، نیز ترتیب تاریخی رعایت نگردیده است و ابن عربی خود را در این مسئله ملتزم به قرآن نموده است شاید به خاطر این مسئله و مسائل دیگری است که عارف کامل سید حیدر آملی در تفسیر محیط اعظم و طور اشم فی تاویل کتاب الله العزیز المحکم میگوید: تفسیر و تاویل من مانند فصوص نسبت به ابن عربی و قرآن نسبت به پیامبر است یعنی همانگونه که قرآن بر پیامبر وحی شد فصوص هم بر شیخ و تاویلات هم بر من الهام شد. ۳ - ویژگیهای شرح فصوصالحکمشرح فصوص الحکم بالی افندی از موجزترین شروح مزجی است که به ندرت مطالب خارج از فصوص در آن ذکر شده است و شارح علامه تنها به شرح جملات و کشف اسرار و رموز آن اهتمام نموده است. در این شرح معانی مختلف فص با استناد به کلمات ابن عربی در فصوص الحکم بخوبی معلوم و بیان گردیده است، او در این زمینه میگوید: فص در فصوص الحکم به چهار معنی آمده است: معنای اول: فص به معنی کلمه است که ابن عربی به این معنی تصریح کرده و میگوید: فص هر حکمتی کلمه منسوب به آن حکمت است. در این جمله فص مبتدا و کلمه خبر است. و در جای دیگر میگوید: عالم به وجود او کامل شد پس او نسبت به عالم مانند فص و نگین انگشتر نسبت به حلقه انگشتر است پس با توجه به این معنا ارواح پیامبران به منزله نگین انگشتر است و وجود ایشان به منزله حلقه نگین است. معنای دوم: فص به معنی قلب است و به این معنی در این جمله اشاره کرده: فص حکمت نفثیه و سایر عناوین هر فصی، زیرا در این جمله فص مبتدا و ظرف یعنی فی کلمة شیثیة خبر است که در این موقع دلهای پیامبران به منزله نگین انگشتر است و ارواح ایشان به منزله حلقه نگین است. معنای سوم: فص به معنی حکمت است یعنی علومی که در ارواح پیامبران تجلی میکند و اگر خواستی بگو: علومی که در دلهای ایشان تجلی میکند. بدلیل اینکه ابن عربی گوید: نازل کننده حکمتها بر دلهای کلمهها و در این هنگام علوم ایشان به منزله نگین انگشتر است و ارواح ایشان به منزله حلقه نگین است و در این جمله بدان اشاره کرده: و از آنچه که ما مشاهده کردیم از چیزهایی که به ودیعت نهادیم حکمت الهیه است و فصوص را در شمار حکمتها بیان نکرد تا بفهماند که فص بر حکمت نیز اطلاق میگردد. معنای چهارم: فص خلاصه و زبده حکمت است و بدین معنا در این جمله تصریح کرده که: اولین چیزی که مالک و مولی بر بنده نازل میکند فص حکمت الهیه است پس خلاصه حکمت به منزله فص از خاتم یا نگین از حلقه انگشتر است و حکمت به منزله حلقه انگشتر است. ویژگی دیگری که این شرح دارد آن است که در لابلای شرح انتقاداتی به شارح دارد به عنوان نمونه میفرماید: فلا وجه لایراد الشارح فی هذا المقام [۱]
شرح فصوص الحکم، بالی افندی، ص ۱۹.
و نیز میگوید: فارجاع الضمیرین الی ما قاله الشارح ینافی ذلک [۲]
شرح فصوص الحکم، بالی افندی، ص ۲۱.
و همچنین و اما قول الشارح اعتراض وقع بین الشرط و الجزاء... فلا ینبغی هذا القول منه. [۳]
شرح فصوص الحکم، بالی افندی، ص ۲۱.
همانگونه که ملاحظه میشود بدون تصریح به نام شارح اعتراضاتی به شرح او دارد که البته مراد از این شارح کسی نیست جز شارح علامه عارف نامور داود بن محمود قیصری بزرگترین شارح فصوص الحکم. منتها شیخ بالی افندی به خاطر رعایت ادب و حفظ حرمت بزرگان از تصریح به نام او احتراز مینماید ولی عظمت بزرگان دلیل نمیشود که دیگران از نقد نظریات آنان خودداری کنند این شیوه پسندیده همواره مد نظر اساطین علمی و دانشوران نامی بوده و خواهد بود و هر کس در هر مقام و منزلت از این شیوه علمی تخطی کند معلوم میگردد که نابخرد است و از جرگه عالمان راستین بیرون. ۴ - پانویس
۵ - منبعنرم افزار عرفان، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی. |